نوشته‌ها

تفاوت بین شهادت شرعی و قانونی

یکی از اصلی دلایل اثبات دعوا چه در امور مدنی و چه در امور کیفری«شهادت» یا به اصطلاح «شهادت شهود» یا «گواهی گواهان» است که از دیدگاه فقهی «بَیّنه» نامیده می‌شود. در این نوشته تفاوت بین شهادت شرعی و قانونی را بررسی می نماییم.

شهادت قانونی 

ماده ۱۳۱۵ : شهادت باید از روی قطع و یقین باشد نه به طور شک و تردید.

ماده ۱۳۱۶ : شهادت باید مطابق با دعوی باشد ولی اگر در لفظ، مخالف و در معنی موافق یا کمتر از ادعا باشد ضرری ندارد.

ماده ۱۳۱۷ : شهادت شهود باید مفاداً متحد باشد، بنابراین اگر شهود به اختلاف شهادت دهند قابل اثر نخواهد بود مگر در صورتی که از مفاد اظهارات آن‌ها قدر متیقنی به دست آید.

ماده ۱۳۱۸ : اختلاف شهود در خصوصیات امر اگر موجب اختلاف در موضوع شهادت نباشد اشکالی ندارد.

ماده ۱۳۱۹ : در صورتی که شاهد از شهادت خود رجوع کند یا معلوم شود بر خلاف واقع شهادت داده است به شهادت او ترتیب اثر داده نمی‌شود.

ماده ۱۳۲۰ : شهادت بر شهادت در صورتی مسموع است که شاهد اصل، وفات یافته یا به واسطه‌ی مانع دیگری مثل بیماری و سفر و حبس و غیره نتواند حاضر شود

شرایط شاهد

جهت صحت شهادت باید در شاهد شرایطی موجود باشد. طبق ماده۱۳۱۳ قانون مدنی، شرایط شاهد عبارتست از:

بلوغ: طبق تبصره ۱ ماده ۱۲۱۰ قانون مدنی سن بلوغ را برای دختر ۹ سال و برای پسر ۱۵ سال و ماده ۱۳۱۴ قانون مدنی به صراحت اعلام می‌دارد: «شهادت اطفالی را که به سن پانزده سال تمام نرسیده‌اند فقط ممکن است برای مزید اطلاع استماع نمود مگر در مواردی که قانون شهادت این قبیل اطفال را معتبر شناخته باشد».
عقل: عاقل در مقابل مجنون و دیوانه به کار می‌رود. ماده ۱۲۱۳ قانون مدنی تصریح کرده است: «… اعمال حقوقی که مجنون ادواری در حال افاقه می‌نماید نافذ است مشروط بر آنکه افاقه او مسلم باشد.» شهادت مجنون ادواری در حال افاقه قابل پذیرش است مشروط بر اینکه به تصریح قید اخیر ماده یاد شده افاقه او مسلم و قطعی باشد.
عدالت: عدالت را حالت یا ملکه یا صفت نفسانی توصیف کرده‌اند که سبب می‌شود آدمی از گناهان کبیره اجتناب نموده و بر گناهان صغیره نیز اصرار نورزد.عدالت از شرایط شاهد است؛ بنابراین شهادت فرد گناهکار یا فردی که اشتهار به گناه دارد معتبر نیست.
ایمان: ایمان از شرایط شهادت است و به سادگی قابل احراز نیست. در خصوص مسلمان بودن شاهد در بین فقها اختلاف کمی وجود دارد اما در باب شیعه بودن شاهد اختلاف عقیده بسیار است.

شهادت شرعی

ماده ۱۷۴ قانون مجازات اسلامی : شهادت عبارت از اخبار شخصی غیر از طرفین دعوی به وقوع یا عدم وقوع جرم توسط متهم یا هر امر دیگری نزد مقام قضائی است.

ماده ۱۷۵ قانون مجازات اسلامی : شهادت شرعی آن است که شارع آن را معتبر و دارای حجیت دانسته است اعم از آن که مفید علم باشد یا نباشد.

تفاوت بین شهادت شرعی و قانونی

چه تفاوتی بین شهادت شرعی و قانونی وجود دارد؟ چه فرقی بین مواد ۱۷۴ و ۱۷۵ قانون مجازات اسلامی سال ۱۳۹۲ وجود دارد؟ به عبارت دیگر در صورتی که مستند حکم قاضی شهادت باشد به کدام یک از موارد فوق بایستی استناد نماید؟

اداره کل حقوقی قوه قضائیه در خصوص تفاوت ماده ۱۷۴ و ۱۷۵ قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۹۲، نظریه‌ مشورتی منتشر کرده است.

نظریه اداره کل حقوقی قوه قضائیه:

ماده ۱۷۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲، در مقام تعریف کلی و عام شهادت می باشد؛ ولی ماده ۱۷۵ این قانون در مقام تبیین «شهادت شرعی» است و همان گونه که می دانیم شهادت شرعی از نظر شرع موضوعیت دارد و شارع و قانون برای آن، حجیت قائل شده، اعم از این که مفید علم باشد یا نباشد.

لکن در صورتی که علم قاضی با آن منافات داشته باشد، برای قاضی معتبر نیست (ماده ۲۱۲ این قانون) که در این صورت، قاضی باید با ذکر مستندات خود نسبت به جهات رد آن، رای صادر نماید.

وکیل مشهد، وکالت و مشاوره

ضبط، مصادره و توقیف و تفاوت آن ها

ضبط، مصادره و توقیف و تفاوت آن ها از جمله پرسش های پرتکرار است که در این نوشته به بررسی جداگانه هر یک از آن ها توسط وکیل پایه یک مشهد می پردازیم.

ضبط اموال

ضبط از نظر مفهومی و لغوی به معنای نگه داشتن، حفظ کردن، نگهداری و بایگانی کردن بوده و در تعریف عامیانه مال یا اموالی از تصرف و مالکیت مجرم خارج و در اختیار دولت قرار می گیرد

ضبط عملی حقوقی و دائم است ، لذ ااموال مضبوط در یک پرونده مطروحه همیشه به نفع دولت جمع آوری می‌گردد و “غیر قابل برگشت” به مالک اولیه اموال می‌باشد. تمثیلا عملکرد سازمان جمع آوری اموال تملیکی کشور چنین عملی است..

به طور کلی هرگاه قاضی رسیدگی کننده به یک موضوع در خلال رسیدگی تشخیص دهد که عواید یا منافعی از جرم برای مجرم یا مجرمین تسهیل و به وجود آمده است یا اینکه اموال و وسایلی که در ارتکاب جرم مورد استفاده واقع شده و در وقوع جرم یا تسهیل در آن نقش داشته است نیز به نفع دولت ضبط خواهد شد.

مصادره اموال

در واقع این عنوان حقوقی به ضبط اموالی تلقی میگردد که مصرح قانونی در منطوق قانون(متن قانون) داشته باشد، از جمله مفاد منطوق صریح قانون اساسی در اصل ۴۹، که مبین استحصال ثروتهای نامشروع توسط فرد یا افراد می‌باشد.

کلمه ی مصادره به معنای جریمه و تاوان می باشد و یکی از انواع و گونه های مختلف مجازات در قوانین کیفری ما نام دارد.

مجازات مصادره اموال پس از انقلاب در قبال بسیاری از محکومین صادر و اقدام گردید و عموما در جرائم مالی و جرائمی که به طور سازمان یافته و ناشی از عواید نامشروع از جرائم حاصل شده است محقق می شود صادر و اجرا می شود.

در مصادره اموال نیز همانند ضبط اموال، اموال مجرم به واسطه ی جرم ارتکابی و مجازات قانونی، از تصرف مجرم خارج و به تصرف دولت در خواهد آمد.

در خصوص مصادره اموال همانند ضبط، قانون در برخی موارد مصادره اموال را علاوه بر مجازات اصلی برای مجرم یا مجرمین در نظر گرفته است.

مطابق با ماده ۲۲ قانون مجازات اسلامی؛ انحلال شخص حقوقی و مصادره اموال آن زمانی اعمال می شود که برای ارتکاب جرم، به وجود آمده یا با انحراف از هدف مشروع نخستین، فعالیت خود را منحصراً در جهت ارتکاب جرم تغییر داده باشد.

مطابق با ماده ۷۱۲ قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات؛ هر کس تکدی یا کلاشی را پیشه خود قرار داده باشد و از این راه امرا معاش نماید یا ولگردی نماید به حبس از یک تا سه ماه محکوم خواهد شد و چنانچه با وجود توان مالی مرتکب عمل فوق شود علاوه بر مجازات مذکور کلیه اموالی که از طریق تکدی و کلاشی بدست ‌آورده است مصادره خواهد شد.

تفاوت ضبط و مصادره در چیست؟

ضبط علاوه بر اینکه به عنوان یک نوع مجازات در نظر گرفته می شود ممکن است یک اقدام تامینی و بابت وثیقه و تضمین باشد همچنین ضبط شامل کلیه اموال حاصله از جرم ازجمله عوائد، منافع، وسایل و … می باشد. ضبط، مصادره و توقیف و تفاوت آن ها در امور کیفری

درجه جرائمی ضبط اموال صورت می گیرد؟

در قوانین کیفری ما، در برخی از جرائم صریحا علاوه بر تعیین مجازات برای مجرمین، ضبط اموال را نیز به عنوان یک مجازات برای مجرم در نظر گرفته است.

در این مبحث به جهت آشنایی هر چه بیشتر با ضبط اموال به آن بپردازیم:

مطابق با ماده ۵۳۹ قانون مجازات بخش تعزیرات؛ هر گاه طبیب تصدیق‌نامه بر خلاف واقع درباره شخصی برای معافیت از خدمت در ادارات رسمی یا نظام وظیفه یا برای تقدیم به مراجع ‌قضائی بدهد به حبس از شش ماه تا دو سال یا به سه تا دوازده میلیون ریال جزای نقدی محکوم خواهد شد.

و هر گاه تصدیق‌نامه مزبور به واسطه اخذ مال یا وجهی انجام گرفته علاوه بر استرداد و ضبط آن به عنوان جریمه، به مجازات مقرر برای رشوه گیرنده محکوم می گردد.

مطابق با ماده ۵۲۲ قانون مجازات بخش تعزیرات؛ در جرائم ساخت سکه ی طلا و نقره ی تقلبی، وارد کردن آن به کشور و ترویج آن،ساختن سکه های رایج کشور، ورود آن به کشور و ترویج آن ها (دویست و پانصد تومنی)

علاوه بر مجازاتهای مقرر در هر ماده ، کلیه اموال تحصیلی از طریق موارد مذکور نیز به عنوان تعزیر به نفع دولت ضبط می‌شود.

مطابق با تبصره یک ماده ۶۱۷ قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات؛

حمل قمه، شمشیر، قداره و پنجه بوکس در صورتی که صرفاً به منظور درگیری فیزیکی و ضرب و جرح انجام شود جرم محسوب و مرتکب به حداقل مجازات مقرر در این ماده (مجازات مذکور شش ماه تا دو سال) محکوم می‌گردد. واردات، تولید و عرضه سلاحهای مذکور ممنوع است و مرتکب به جزای نقدی درجه شش محکوم و حسب مورد این سلاح ها به نفع دولت ضبط یا معدوم می‌شود.

مطابق با ماده ۵۶۲ قانون مجازات اسلامی بخش تعزیرات؛

هر گونه حفاری و کاوش به قصد به دست آوردن اموال تاریخی – فرهنگی ممنوع بوده و مرتکب به حبس از شش ماه تا سه سال و ضبط اشیاء مکشوفه به نفع سازمان میراث فرهنگی کشور و آلات و ادوات حفاری به نفع دولت محکوم می شود.

و موارد بسیاری دیگر که به مهم ترین آن پرداخته شد.

آیا ضبط اموال فقط به عنوان یک مجازات صورت می گیرد؟

آنچه که تاکنون از قانون مجازات اسلامی در خصوص ضبط اموال بیان شد به عنوان یک مجازات و جریمه برای مجرم یا مجرمین در نظر گرفته شده است.

درحالی که در قانون آئین دادرسی کیفری به نوعی دیگری و به عنوان ضمانت و وثیقه نسبت به مجرم، و نسبت به ضبط اموال اقدام شده است.

ماده ۲۳۰ قانون آئین دادرسی کیفری در این باره بیان می دارد که:

متهمی که برای او قرار تامین صادر و خود ملتزم شده یا وثیقه گذاشته است، در صورتی که حضورش لازم باشد، احضار می شود و هرگاه ثابت شود بدون عذر موجه حاضر نشده است، در صورت ابلاغ واقعی اخطاریه (یعنی اخطاریه به خود وی تسلیم شده است)، وجه التزام تعیین شده به دستور دادستان اخذ و یا از وثیقه سپرده شده معادل وجه قرار ضبط می شود.

چنانچه متهم، کفیل معرفی کرده یا شخص دیگری برای او وثیقه سپرده باشد به کفیل یا وثیقه گذار اخطار می شود که ظرف یک ماه متهم را تحویل دهد.

در صورت ابلاغ واقعی اخطاریه و عدم تحویل متهم، به دستور دادستان، حسب مورد، وجه الکفاله اخذ و یا از وثیقه، معادل وجه قرار، ضبط می شود.

دستور دادستان پس از قطعیت، بدون صدور اجرائیه در اجرای احکام کیفری و مطابق مقررات اجرای احکام مدنی اجراء می شود.

آیا منظور از توقیف مال، همان ضبط مال می باشد؟

خیر، توقیف مال یک اقدام موقتی و به جهت حمایت شاکی در برابر مجرم بود، ، لذا اموال توقیف شده پس از برائت خوانده و یا پس از تادیه دیون به خواهان قابل بازگشت می باشد.برای مثال توقیف مال صادرکننده چک بلامحل به منظور عدم انتقال و فرار از دین.

آیا از تصمیم دادگاه در خصوص ضبط اموال می توان اعتراض نمود؟

بله و متضرر از ضبط اشیا و اموال می تواند نسبت به امر تجدید نظر خواهی کند حتی اگر مجازات اصلی قابل تجدیدنظر نباشد.

نیابت قضایی

هر قضایی در حوزه قضایی محل ماموریت خود انجام وظیف می نماید ولی هر گاه اقدامات تحقیقاتی خارج از حوزه قضایی محل ماموریت بازپرس لازم شود قرار نیابت قضایی صادر می شود. که در ادامه بررسی می نماییم.

نیابت قضایی چیست؟

هرگاه تحقیق از متهم، استماع شهادت شهود و مطلع، معاینه محل، بازرسی از منازل و اماکن و اشیاء، جمع‏ آوری آلات جرم و به طور کلی هر اقدام دیگری خارج از حوزه قضائی محل ماموریت بازپرس لازم شود، وی با صدور قرار نیابت قضائی مطابق مقررات قانونی و ارسال اصل یا تصویر اوراق مورد نیاز پرونده و تصریح موارد، انجام آنها را از بازپرس محل، تقاضا می کند.

این بازپرس در حدود مفاد نیابت اعطائی، موضوع نیابت را انجام می دهد و اوراق تنظیمی را پس از امضاء به همراه سایر مدارک به دست آمده نزد مرجع نیابت دهنده می‏ فرستد و در صورتی که اجرای تمام یا بخشی از مفاد نیابت، مربوط به حوزه قضائی دیگری باشد، اوراق را برای اجرای نیابت به مرجع مزبور ارسال و مراتب را به بازپرس نیابت دهنده اعلام می دارد.
تبصره ۱- انجام نیابت قضائی در حوزه قضائی بخش به عهده رئیس یا دادرس علی‏ البدل دادگاه آن محل است.
تبصره ۲- در مواردی که اقرار متهم و یا شهادت شاهد و یا شهادت بر شهادت شاهد، مستند رای دادگاه باشد، استماع آن توسط قاضی صادرکننده رای الزامی است.

حقوق متهم در قرار نیابت

بدیهی است که اجرای نیابت قضایی در حدود مقرر در قانون صورت گرفته، و متهم در برابر مرجع اجرای نیابت همان حقوقی را دارد که در مقابل مرجع اعطاء کننده نیابت از آن برخوردار است، بدون اینکه این امر نیازمند تصریح مورد نیاز دستور نیایت باشد.

بنابراین این، همانگونه که نظریه مشورتی شماره ۷/۹۳/۱۹۶۳ مورخ ۹۳/۸/۱۹ اداره حقوقی قوه قضاییه حاکی از ان است:« حق استفاده از وکیل از جمله حقوق دفاعی بوده و هرکسی می تواند در هرمرحله از دادرسی، وکیل معرفی نماید و نیاز به تصریح از سوی معطی نیابت نمی باشد» در صورتی که موضوع نیابت بازجویی از متهمی باشد که در حوزه قضایی دیگری اقامت دارد، ممکن است پس از انجام آن اخذ تامین از متهم برای جلوگیری از فرار یا مخفی شدن وی یا تبانی او با سایر متهمان ضروری باشد.

به همین دلیل مرجع نیابت دهنده می تواند در ضمن اعطای نیابت اخذ تامین از متهم را بخواهد و حتی نوع تامین را مشخص سازد بااین حال اگر توسط مرجع نیابت دهنده تامین در خواست نشده باشد. اختیار تشخیص لزوم اخذ تامین و اگر درخواست شده تغییر تامین مورد درخواست به مرجع نیابت واگذار گردیده است تا این مرجع پس از بازجویی از متهم و بر اساس یافته های حاصل از تحقیق تصمیم به اخذ تامین و یا تغییر نوع در خواست شده نماید. ماده ۱۲۰ ق.آ.د.ک مقرر می دارد: «بازپرس در هنگام صدور قرار نیابت قضایی می تواند نوع تامین را معین یا اختیار اخذ تامین و توع آن را به نظر بازپرسی که تحقیق از او خواسته شده واگذار کند.

چنانچه بازپرسی که تحقیق از او درخواست شده با توجه به دفاع متهم و ادله ابرازی وی احراز کند که تامین خواسته شده نامتناسب است به نظر خود، تامین متناسبی اخذ می کند. همچنین در موردی که تقاضای اخذ تامین نشده باشد وی می تواند در صورت توجه اتهام با نظر خود تامین مناسب اخذ کند»

قرار تامین کیفری در نیابت قضایی

بازپرس  با صدور قرار نیابت قضایی مطابق مقررات قانونی، و ارسال اصل یا تصویر مورد نیاز پرونده و تصریح موارد انجام آنها از بازپرس محل تقاضا می نماید. در این خصوص نکات ذیل قابل ذکر است:

  • بازپرس معطی نیابت می تواند در هنگام صدور قرار نیابت قضایی نوع تامین را مشخص کند
  • بازپرس معطی نیابت می تواند صدور قرار تامین کیفری را به مرجع مجری نیابت واگذار کند
  • در صورتی که بازپرس معطی نیابت تقاضای اخذ تامین نکرده باشد بازپرس مجری نیابت می تواند قرار تامین صادر کند
  • اگر بازپرس مجری نیابت قضایی قرار تامین تعیین شده را نامتناسب بداندمی تواند به نظر خود قرار تامین متناسبی صادر کن.

 اعتراض به قرار تامین کیفری در نیابت قضایی

در مورد قرار های تامین کیفری مذکور در ماده ۲۱۷ قانون آیین دادرسی کیفری فقط قرار بازداشت موقت ،جهت اظهارنظر نزد دادستان فرستاده می شود. بنابراین قرار کفالت و وثیقه و همجنین بازداشت به جهت عجز معرفی کفیل یا تودیع وثیقه ( قرار منتهی به بازداشت) جهت اظهارنظر نزد دادستان فرستاده نمی شود ولی استثنائا در فرضی که توسط دادیار صادر شده باشد و همچنین در فرض اجرای نیابت قضایی، اگر قرار تامین منتهی به بازداشت متهم شود (بازداشت موقت، بازداشت به جهت عجز از معرفی کفیل و یا تودیع وثیقه) پرونده جهت اظهار نظر نزد دادستان فرستاده می شود.

نیابت قضایی در دادگاه تجدید نظر

قرار معاینه محل و تحقیق محلی توسط رئیس دادگاه یا با تعیین او توسط یکی از مستشاران شعبه اجراء می شود. چنانچه محل اجرای قرار، خارج از حوزه قضائی مرکز استان باشد، دادگاه تجدیدنظر استان می تواند اجرای قرار را از داد گاه محل مربوط درخواست کند و در صورتی که محل اجرای قرار در حوزه قضایی استان دیگری باشد، با اعطای نیابت قضائی به دادگاه نخستین محل، در خواست اجرای قرار نماید.

 

وکیل مشهد، وکالت و مشاوره تخصصی

ضرب و جرح و مجازات آن

در این نوشته ضرب و جرح و مجازات آن را بررسی می نماییم، در«ضرب» به صدماتی گفته می‌شود که بدون شکستگی یا خونریزی بر اعضای بدن وارد می‌شود و آثاری مانند کوفتگی، سرخی، کبودی، سیاه شدن و پیچ خوردن ایجاد می‌کند. «جرح» نیز به صدماتی گفته می‌شود که به از‌هم‌گسیختگی بافت‌های بدن منتهی شود. جرح اغلب با خونریزی همراه است، مانند خراشیدگی یا پارگی پوست یا شکستن استخوان و نقص یا قطع عضو. در قانون، برای ضرب و جرح مجازات‌هایی تعیین شده است که به بررسی آن می‌پردازیم.

ضربات منتهی به جراحت

ضرب وجرح جرایمی بسیار شایع هستند و تعداد زیادی از پرونده‌های قضایی را به خود اختصاص داده‌اند. «ضرب و شتم» اصطلاح رایجی است که مردم برای این جرم استفاده می‌کنند، وکیل ضرب و جرح اما باید توجه داشت که «شتم» به معنی «دشنام دادن» است و ذیل جرایمی مثل توهین یا قذف قرار می‌گیرد. بنابراین، اصطلاح صحیح «ضرب و جرح» است، نه «ضرب و شتم».

همان‌طور که گفته شد «جرح» به صدماتی گفته می‌شود که به از‌هم‌گسیختگی بافت‌های بدن بینجامد. خراشیدگی یا پارگی پوست یا شکستن استخوان و نقص یا قطع عضو از مصادیق جرح است. این جرم را باید در گروه «جنایات بر اعضا» دسته‌بندی کرد.

«جنایت بر عضو» عبارت است از هر آسیب کمتر از قتل، مانند قطع عضو، جرح و صدمه‌های وارد بر منافع. جنایت بر عضو اگر به صورت عمدی باشد، در صورت تقاضای قربانی جرم یا ولیّ او و وجود سایر شرایط مقرر در قانون، موجب قصاص می‌شود و در غیر این صورت، مطابق قانون، دیه و تعزیر را به دنبال خواهد داشت.

بنابراین، جرم جرح موجب یکی از مجازات‌های قصاص، دیه و تعزیر خواهد شد. البته گاهی این جرم هم با دیه مجازات می‌شود و هم با تعزیر.

ضربات بدون جراحت

«ضرب» در واقع صدماتی است که بدون شکستگی یا خونریزی بر اعضای بدن وارد شود و آثاری مانند کوفتگی، سرخی، کبودی، سیاه شدن و پیچ خوردن ایجاد کند. در قانون، برای هریک از این موارد دیه‌ای مقرر شده است که ضارب باید آن را به فرد مضروب پرداخت کند. دیه صدماتی که موجب تغییر رنگ پوست می شود، ضرب و جرح و مجازات آن در قانون مجازات اسلامی به شرح ذیل است:

  • سیاه شدن پوست صورت، شش‌هزارم؛
  • کبودشدن آن، سه‌هزارم؛
  • و سرخ شدن آن، یک‌ونیم‌هزارم دیه کامل
  • تغییر رنگ پوست سایر اعضا، حسب مورد، نصف مقادیر مذکور در فوق.

در این حکم، بین اینکه عضو دارای دیه تعیین‌شده باشد یا نباشد، فرقی نیست. همچنین بین تغییر رنگ تمام یا قسمتی از عضو و نیز بقا یا زوال اثر آن فرقی وجود ندارد. صدمه‌ای که موجب تورم بدن، سر یا صورت شود «اَرش» دارد

و چنانچه علاوه بر تورم، موجب تغییر رنگ پوست نیز بشود، حسب مورد، دیه و ارش تغییر رنگ به آن افزوده می‌شود. منظور از ارش، مقدار مالی است که به عنوان جبران خسارت مالی یا بدنی پرداخت می‌شود و در قانون برای آن اندازه‌ای مشخص نشده است.

شرایط قصاص در ضرب و جرح

برای اینکه جرح موجب قصاص شود، باید «شرایط عمومی قصاص» و «شرایط اختصاصی قصاص عضو» وجود داشته باشد. شرایط عمومی قصاص در مواد ۳۰۱ به بعد قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ بیان شده است.

البته در صورتی حکم به قصاص داده می‌شود که مرتکب جرح، پدر یا از اجداد پدری قربانی جرم نباشد و مجنیٌ‌علیه هم عاقل و در دین با مرتکب مساوی باشد. علاوه بر این، برای محکوم شدن به مجازات قصاص، مرتکب باید عمد داشته باشد. شرایط جنایت عمدی در ماده ۲۹۰ قانون مجازات اسلامی بیان شده است. شرایط اختصاصی قصاص عضو نیز چنین‌اند:

  • محل عضو مورد قصاص با مورد جنایت یکی باشد؛
  • قصاص با مقدار جنایت مساوی باشد؛
  • خوف تلف مرتکب یا صدمه بر عضو دیگر نباشد؛
  • قصاص عضو سالم در مقابل عضو ناسالم نباشد؛
  • قصاص عضو اصلی در مقابل عضو غیراصلی نباشد؛
  • و قصاص عضو کامل در مقابل عضو ناقص نباشد.

در صورتی که هر یک از شرایط عمومی و اختصاصی قصاص وجود نداشته باشد، مرتکب جرم به پرداخت دیه محکوم خواهد شد. بنابراین، در جنایت غیرعمدی بر اعضا و جنایت عمدی که قصاص ندارد یا قصاص در آن ممکن نیست یا بر دیه مصالحه شده است، دیه پرداخت می‌شود. وکیل دیه مشهد مواد ۵۵۸ به بعد قانون مجازات اسلامی قواعد عمومی دیه اعضا را بیان کرده است.

مجازات تعزیری ضرب و جرح

هر کس عمدا به دیگری جرح یا ضربی وارد آورد که موجب نقصان یا شکستن یا از کار افتادن عضوی از اعضا یا منتهی به مرض دائمی یا فقدان یا نقص یکی از حواس یا منافع یا زوال عقل مجنی‌علیه شود، در مواردی که قصاص امکان نداشته باشد،

چنانچه اقدام وی موجب اخلال در نظم، صیانت و امنیت جامعه یا بیم تجری مرتکب یا دیگران باشد، به ۲ تا ۵ سال حبس محکوم خواهد شد و در صورت درخواست مجنی‌علیه، مرتکب به پرداخت دیه نیز محکوم می‌شود.

بنابراین، یکی از فرض‌هایی که مرتکب ضرب وجرح علاوه بر دیه به تعزیر نیز محکوم می‌شود، وقتی است که به تشخیص قاضی، اقدام او نظم و امنیت جامعه را مختل کرده باشد.

در مواردی دیگر نیز ممکن است علاوه بر دیه، مرتکب ضرب وجرح به تعزیر نیز محکوم شود. یکی از این موارد وقتی است که جرح وارده منتهی به ضایعات فوق نشود، اما آلت جرح اسلحه یا چاقو و امثال آن باشد. در این صورت، مرتکب به ۳ ماه تا یک سال حبس محکوم خواهد شد.

علاوه بر این، هرگاه عده‌ای با یکدیگر منازعه کنند، وکیل نزاع در مشهد در صورتی که این نزاع دسته‌جمعی منتهی به ضرب وجرح شود، هر یک از شرکت‌کنندگان در نزاع، حسب مورد، به حبس از ۳ ماه تا یک سال محکوم می‌شوند.

ضرب و جرح همسر

در صورتی که هر یک از زن و شوهر نسبت به دیگری مرتکب جرم ضرب و جرح گردند این عمل مطابق با پاراگراف قبلی جرم و دارای مجازات می باشد و علاوه بر آن اگر مرد نسبت به زن مرتکب ضرب و جرح گردد از موارد عسر و حرج زن خواهد بود و زن با اثبات آن می تواند از همسرش تمکین ننموده و تقاضای طلاق کند

و در صورتی که زنی نسبت به همسرش مرتکب این جرم گردد، مرد می تواند به دلیل عدم احترام همسرش به او الزاام وی را به تمکین از دادگاه مطالبه کند و در صورت موفقیت در پرونده توسط بهترین وکیل تمکین نیز می تواند نفقه او را پرداخت نکند.

ضرب و جرح فرزند

اگر مرد یا زنی نسبت به فرزند خود مرتکب جرم ضرب و جرح گردند، در صورتی که فرزند به سن قانونی نرسیده باشد ولی قهری یا قیم او می توانند شکایت کنند و او را به پرداخت دیه و تعزیر وادارند و اگر مرتکب مادر باشد به قصاص محکوم نمایند و این امر نشان دهنده عدم صلاحیت والدینی است که مرتکب این جرم شده اند از نظر وکیل مجرب حضانت از آنها سلب حضانت خواهد شد.

در خصوص مجازات ضرب و شتم فرزند نیز باید گفته شود شتم به معنای دشنام است و مجازات آن مجازات جرم توهین است و در عرف جامعه این دو عبارت در کنار هم استفاده می شود در حالی که عبارت ضرب باید در کنار عبارت جرح استفاده شود.

اثبات ضرب و جرح

برای اثبات جرم ضرب و جرح و پرداخت دیه از سوی ضارب نیاز به ادله اثبات جرم است. ادله اثبات شامل دو بار اقرار ضارب و یا شهادت دو مرد عادل که ایراد ضرب و جرح را از سوی ضارب مشاهده نمودند، می باشد. علاوه بر این دو دلیل مجنی علیه می تواند یک شاهد مرد یا دو شاهد زن معرفی کند و شهادت آنها همراه با سوگند او پذیرفته خواهد شد.

یکی دیگر از ادله اثبات که می توان از آن برای اثبات دیه استفاده نمود قسامه می باشد که در صورت وجود لوث قابل استناد خواهد بود.

علاوه بر تمام ادله گفته شده علم قاضی نیز که ناشی از امارات و قرائن شامل صورتجلسه ماموران، نامه پزشکی قانونی، اظهارات مطلعین و… می باشد نیز ضرب و جرح را اثبات خواهد نمود.

نحوه شکایت ضرب و جرح

برای شکایت از پرونده ضرب و جرح باید یک شکوائیه تنظیم گردد و از طریق دفتر خدمات قضایی ثبت شود و پس از ارسال پیامک مبنی بر مراجعه به کلانتری باید به کلانتری مراجعه شود و شاکی اظهارات خود را به صورت دقیق در کلانتری بیان نماید و نامه ای مبنی بر مراجعه به پزشکی قانونی از کلانتری دریافت کند و سپس به پزشکی قانونی مراجعه نماید. ا

لبته با توجه به اینکه آثار ضرب و جرح ممکن است از بین برود می توان برای دریافت نامه پزشکی قانونی و اعلام شکایت خود مستقیم به کلانتری مراجعه نمود. بعد از تحقیقات در خصوص موضوع و بررسی کلیه مدارک، پرونده در دادسرا ثبت و منتهی به صدور کیفرخواست خواهد شد

و بعد از آن پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری ارجاع و مراحل رسیدگی بدوی و تجدیدنظر طی می شود و پس از قطعیت رای صادره پرونده برای اجرا به اجرای احکام کیفری ارجاع خواهد شد.

شکایت و اثبات مزاحمت تلفنی

به هر اقدامی با قصد و نیت آزار و اذیت، ایجاد ترس و در آخر سلب آسودگی خاطر دیگران شده مزاحمت گفته می‌شود مزاحمت می گویند در این نوشته به نحوه شکایت و اثبات مزاحمت تلفنی می پردازیم. مطابق قانون کشور، فرد مزاحم مجرم تلقی شده و مجازات خواهد شد.

مزاحمت تلفنی در قانون

قانون مجازات اسلامی تصریح کرده است ، کسانی که برای مردم مزاحمت ایجاد می‌کنند به حبس از یک ماه تا یک سال محکوم شده و دادگاه می‌تواند علاوه بر اعمال مجازات، براساس نوع و مقدار آن، شخص مزاحم را به رفع مزاحمت و جلوگیری از حق و برگشت اوضاع به حالت قبل از ارتکاب جرم محکوم کند.

همچنین هر کسی که موجب آزار و اذیت مردم شود و با سر و صدای خود یا دستگاه‌های تولیدکننده صدا، آرامش مردم را برهم زند یا مانع ادامه کار افراد شود، براساس قانون مجازات اسلامی به حبس سه ماه تا یک سال محکوم خواهد شد و بر اساس صلاحدید قاضی پرونده، مجازات شلاق هم برای وی در نظر گرفته می‌شود. و امکات تبدیل حبس به جزای نقدی وجود دارد.

البته افرادی که مورد اذیت و آزار قرار می‌گیرند باید آن را در دادگاه ثابت کنند.

اقدامات لازم هنگام وقوع مزاحمت

فرد شاکی علاوه بر جمع‌آوری ادله می‌تواند با پلیس ۱۱۰ تماس بگیرد. در این حالت مامور پلیس در محل جرم حضور پیدا کرده و براساس مشاهدات خود مزاحمت ایجاد شده را صورت جلسه خواهد کرد.

لازم به ذکر است که این صورت جلسه همچون شهادت دادن شاهدان در دادگاه برای شکایت و اثبات مزاحمت تلفنی اعتبار دارد.

مزاحمت تلفنی

اگر فردی به صورت آگاهانه با بهره برداری از انواع وسایل مخابراتی همچون گوشی همراه یا تلفن و… مسبب آزار و اذیت دیگران شده و موجب سلب آسودگی خاطر او گردد، به آن فرد مزاحم تلفنی می‌گویند.

مصادیق مزاحمت تلفنی

  • سوت کشیدن، سکوت و سپس فوت کردن در گوشی بدون وقفه
  • فحاشی کردن و حرفای رکیک نثار مخاطب کردن
  • گاه خبرهای کذب و غیر واقعی به مخاطب دادن و تهمت های ناروا زدن که ممکن است عواقب وخیمی دربر داشته باشد.
  • دادن خبرهای کذب و تکان دهنده که بعضا باعث شوک آنی یا سنکوپ شدن می شود وآرامش خانواده ها را بر هم می زندو حتی ممکن است منجر به عزا و ماتم گردد .

اثبات مزاحمت‌ تلفنی و روند شکایت

برای اثبات مزاحمت‌هایی که به صورت تلفنی ایجاد می‌شوند، می‌توان از صوت ضبط شده  فرد مزاحم کمک گرفت. هنگام تحقیق صحت داشتن حرف فردی که مورد مزاحمت واقع شده، بازپرس صوت ضبط شده را به عنوان مدرکی با اعتبار در نظر خواهد گرفت .

برای روند شکایت مزاحمت‌های تلفنی می‌توان با پیگیری کردن به وسیله شرکت مخابرات نیز افزون بر پیگیری از سوی دادسرا اقدام کرد.

توجه داشته باشید که هنگام رجوع به دادسرا اگر نامه و پرینت مخابرات را به همراه داشته باشید به تسریع روند بررسی شکایت کمک خواهد کرد.

آیا مزاحمت تلفنی از جرائم قابل گذشت است؟

در صورت گذشت شاکی تعقیب کیفری و اجرای مجازات متوقف نخواهد شد به دلیل این که این جرم از جرایم عمومی است و ماده ۱۰۴ قانون مجازات اسلامی این جرم را در عداد جرایم قابل گذشت احصا نکرده است. وکیل جرم مزاحمت تلفنی البته در قانون تقلیل حبس مصوب ۱۳۹۹ جرم مزاحمت تلفنی در زمزه جرایم قابل گذشت می باشد.

مزاحمت بانوان و اطفال

اگر هنگام عبور بانوان و یا کودکان از معابر و اماکن عمومی همانند کوچه‌‌ها، خیابان‌‌‌ها، میادین و اتوبان‌های داخل و خارج از شهر مزاحمتی صورت گیرد، بر اساس قانون مجازات اسلامی شخص مزاحم به حبس از دو تا شش ماه و تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم خواهد شد. شکایت و اثبات مزاحمت تلفنی نیاز به مشاوره با یک وکیل خوب دارد.

آیا ایجاد مزاحمت برای بانوان و اطفال از جرائم قابل گذشت است؟

قانونگذار به درستی و در راستای حمایت حداکثری خود از زنان و اطفال، مطابق مواد ۱۰۳ و ۱۰۴ قانون مجازات اسلامی، این جرایم را غیر قابل گذشت دانسته است. جرم غیر قابل گذشت نیز مطابق تبصره ۲ ماده ۱۰۰ قانون مجازات اسلامی جرمی است که شکایت شاکی و گذشت وی، در شروع به تعقیب، رسیدگی و ادامه آن‌ها و اجرای مجازات، تاثیری ندارد.

اثبات مزاحمت در شبکه‌های مجازی

برای اثبات مزاحمت در شبکه‌های مجازی تلگرام و اینستاگرام باید به دادسرای جرایم رایانه‌ای مراجعه کرد. اینگونه مزاحمت‌ها جرائم رایانه‌ای نامیده شده و فرد شاکی باید با در دست داشتن پرینت پیام‌هایی که حاوی تهدید، فحاشی و مزاحمت است به دادسرای جرایم رایانه‌ای مراجعه کرده و شکایت کند. در این صورت فرد مزاحم توسط دادگاه فراخوانده شده و روند پیگیری شکایت شکل می‌گیرد.

رزور وقت حضوری از طریق شماره وکیل دادگستری

مصادیق جعل و مجازات آن

جعل در لغت به معنای «برگردانیدن و تقلب کردن» آمده است. جرم مصادیق جعل و مجازات آن در یک تعریف ساده به مفهوم ساختن یا تغییر دادن نوشته یا مهر یا سند و… به ضرر دیگری، به‌گونه‌ای است که به‌جای نمونه اصلی آن جلوه داده شود.

در مباحث حقوقی، جرم جعل در ذیل عنوان جرایم علیه آسایش عمومی آورده می‌شود چرا که جعل، امر غیرواقعی را واقعی جلوه می‌دهد و به همین جهت باعث از بین رفتن اعتماد مردم به یکدیگر و خدشه در آسایش عمومی می‌شود.

آنچه که پایه و اساس جرم جعل را تشکیل میدهد امکان به اشتباه انداختن دیگری است به نحوی که بتوان او را فریب داد تا سند غیر واقعی را به عنوان سند اصلی باور کند بنابراین امکان به اشتباه انداختن ملاک کار است نه شبیه بودن.

برای مثال اگر شخصی زیر گذر نامه را امضا کند بدون آنکه کمترین اشتباهی با امضای مسئول اداره گذرنامه داشته باشد چون احتمال به اشتباه انداختن دیگری وجود دارد جرم جعل واقع شده است ولی اگر همین شخص به جای امضا از اثر انگشت در ذیل گذر نامه استفاده نماید امکان به اشتباه انداختن  دیگری وجود ندارد زیرا هر شخص عاقلی میداند که رییس گذرنامه با سواد بوده و از امضا استفاده میکند.

مصادیق جرم جعل چیست؟

  • ساختن نوشته یا سند
  • ساختن مهر یا امضای افراد
  • خراشیدن یا تراشیدن (خراشیدن، از بین بردن یک جزء کلمه است مثل این‌ واژه حسین را به حسن تبدیل کند ولی تراشیدن، از بین بردن تمام کلمه است.)
  • قلم بردن (تغییر دادن و تبدیل حرف ها و کلمه ها. مثلا حرف ۱ را به ۲ تغییر دهد.)
  • الحاق (اضافه کردن یک نوشته و یا حرف در سند)
  • از بین بردن یا سیاه کردن قسمتی از نوشته
  • تغییر دادن تاریخ سند (مثلا تاریخ چک را تغییر داده و آن را یک هفته جو بیندازد.)
  • الصاق نوشته ای به نوشته دیگر (چسباندن دو نوشته متفاوت.)
  • به کار بردن مهر دیگری بدون اجازه صاحب آن

جعل در اسناد و نوشته‌ها

مجازات جعل در اسناد و نوشته‌ها در مواد ۵۳۲ تا ۵۳۶ بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۵ بیان شده است. با توجه به اینکه جعل در اسناد رسمی اهمیت بیشتری دارد، مجازات آن نیز از مجازات جعل در نوشته و سند غیررسمی بیشتر است.

مطابق ماده ۵۳۶ بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۵، هر کس در اسناد و نوشته‌های غیررسمی جعل کند یا از سند مجعول استفاده کند؛ علاوه بر جبران خسارت به حبس از ۶ ماه تا دو سال یا پرداخت سه تا دوازده میلیون ریال جزای نقدی محکوم خواهد شد.

اگر کارمند دولت در اجرای وظیفه و امور مربوط به کار خود مرتکب جعل در سند رسمی شود، به یک تا پنج سال حبس یا به پرداخت ۶ تا ۳۰ میلیون ریال جزای نقدی محکوم می‌شود و اگر کسی که در سند و نوشته رسمی جعل می‌کند، کارمند دولت نباشد، مجازات وی ۶ ماه تا سه سال حبس یا جزای نقدی از سه تا هجده میلیون ریال است. (مواد ۵۳۲-۵۳۴ بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی)

استفاده از سند مجعول

یکی از جرایم مرتبط با جعل، جرم استفاده از سند مجعول است. یعنی اینکه یک نفر از سندی که خود یا دیگری جعل کرده است، استفاده کره و آن را به‌نحوی به کار برد.

مطابق قانون مجازات اسلامی، اگر کسی بداند که یک سند جعلی است و با علم به جعلی بودن، از آن سند و نوشته استفاده کند، مرتکب جرم استفاده از سند مجعول شده است. در این حال اگر سند جعلی و ساختگی مورد استفاده، سند رسمی باشد، مرتکب به ۶ ماه تا سه سال حبس یا سه تا هجده میلیون ریال جزای نقدی و اگر غیررسمی باشد، به ۶ ماه تا دو سال حبس یا سه تا دوازده میلیون ریال جزای نقدی محکوم خواهد شد. نکته قابل توجه این است که جرم استفاده از سند مجعول، جرمی مستقل از جرم جعل است و اگر یک نفر سندی را جعل و سپس از آن استفاده کند، به مجازات هر دو عمل محکوم می‌شود.

جعل مهر و امضا

یکی از مهمترین و شایع‌ترین مصادیق جرم جعل، جعل مهر و امضا است. امضا و مهر افراد روی اسناد و نوشته‌ها، نشان‌دهنده اعتبار آن نوشته و همچنین انتساب آن متن به صاحب امضا و مهر است و همین مسأله اهمیت این جرم را آشکار می‌کند.

وقتی امضا یا مهر شخصی جعل می‌شود، از اعتبار او در مقابل اشخاص دیگر سوءاستفاده می‌شود و می‌توان هر امر دروغی را به وی نسبت داد و او را در مقابل دیگر افراد متعهد کرد. جعل امضا بر روی چک، جعل مهر شرکت‌ها و موسسات و ادارات دولتی و… نمونه‌هایی از این جرم هستند.

در قانون مجازات اسلامی جعل امضا به‌عنوان جرم مستقلی پیش‌بینی نشده است بلکه اگر جعل امضا در سند و نوشته‌ای باشد، همان جرم جعل اسناد و نوشته‌ها محقق می‌شود.

اما در رابطه با جعل مهر، قانون ساختن و تغییر مهر و نیز استفاده از مهر جعلی و تقلبی را جرم‌انگاری کرده است.

نکته مهم آن است که صرف شبیه‌سازی مهر اشخاص عادی به‌تن‌هایی مجازاتی ندارد و تنها در صورتی که از آن مهر بر روی سند و نوشته‌ای استفاده شده و سبب جعل در سند و نوشته شود، جرم شناخته‌می شود.

اما ساختن مهر‌های متعلق به شرکت‌ها و مؤسسات و ادارات دولتی یا مؤسسات و نهاد‌ها و ادارات عمومی غیردولتی مانند شهرداری‌ها یا شرکت‌های غیردولتی و تجاری به‌تن‌هایی نیز جرم است، حتی اگر مهر مجعول در سند یا نوشته‌ای مورد استفاده قرار نگیرد.

(مواد ۵۲۵، ۵۲۸ و ۵۲۹ بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۵) در کنار ساختن و تغییر مهر، استفاده بدون اجازه از مهر اشخاص دیگر هم جرم است.

مطابق ماده ۵۳۰ بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی، استفاده بدون مجوز از مهر ادارات، شرکت‌ها و تجارت‌خانه‌های مذکور موجب محکومیت به تحمل دو ماه تا دو سال حبس برای مرتکب می‌شود.

جعل علامت:

در جهان امروزی علامت‌ها بیان‌کننده مفاهیم و معنا‌های مختلفی هستند. برای مثال علامت استاندارد داخلی یا بین‌المللی (ایزوها) نشان‌دهنده سطح کیفی کالا‌ها و علامت سلامت وزارت بهداشت نشان‌دهنده تأیید بهداشتی کالا‌ها ست.

همچنین علامت‌ها و آرم‌های نهاد‌ها و مؤسسات دولتی و شرکت‌های غیردولتی و تجاری نیز نشان‌دهنده انتساب آن کالا یا خدمات یا نوشته‌ها به صاحبان آن علائم است.

در نتیجه تأیید اصالت و درستی یک علامت و جعلی نبودن آن بسیار بااهمیت است. از همین رو جعل علایم نیز ممنوع بوده و قانون برای آن مجازات تعیین کرده است.

در قوانین ما علایم بسیاری مانند علامت ادارات، شرکت‌ها، مؤسسات دولتی و غیردولتی، تجارت‌خانه‌ها و همچنین علایم استاندارد و بهداشت و… دارای حمایت قانونی بوده و جعل آنان باعث مجازات‌های حبس بعضاً طویل‌المدت است.

تصویربرداری از اوراق هویتی و مدارک دولتی:

یکی از رفتار‌هایی که در قانون در کنار جرم جعل آمده و افراد جامعه کمتر به آن توجه می‌کنند، استفاده از تصویر اوراق هویتی، کارت‌های شناسایی و مدارک دولتی و عمومی است، به‌گونه‌ای اصل یا کپی بودن این مدرک قابل تشخیص نباشد.

قانونگذار در ماده ۵۳۷ بخش تعزیرات قانون مجازات اسلامی این عمل را جرم دانسته است و بیان می‌کند که اگر کپی مدارک مذکور با اصل آن شبیه بوده و سبب اشتباه با اصل شود (مانند عکس رنگی کارت‌های ملی یا گواهی‌نامه که در گذشته بسیار رایج بوده است) باید علامت یا مهری داشته باشد که نشان‌دهنده کپی بودن آن‌ها باشد.

در غیر این صورت تهیه‌کننده این مدارک و استفاده‌کنندگان از آن به حبس از ۶ ماه تا ۲ سال یا جزای نقدی از ۳ تا ۱۲ میلیون ریال محکوم خواهند شد.

اما افراد بسیاری به این مسئله آگاه نبوده و بعضاً برای حفظ مدارک اصلی، از عکس و کپی رنگی مدارک خود استفاده می‌کنند؛ لذا توجه به این نکته برای پرهیز از ارتکاب مصادیق جعل و مجازات آن ضرورت دارد.

آیا جعل در اسناد گواهی تحصیلی دانشگاه نیز جعل در سند رسمی محسوب میشود؟

طبق ماده ۵۲۷ ـ هرکس مدارک اشتغال به تحصیل یا فارغ التحصیلی یا تاییدیه یا ریز نمرات تحصیلی دانشگاه‌ها و موسسات آموزش عالی‌ و تحقیقاتی داخل یا خارج از کشور یا ارزشنامه‌های تحصیلات‌خارجی را جعل کند یا با علم به جعلی بودن آن را مورد استفاده قراردهد علاوه برجبران خسارت‌، به حبس از یک تا سه سال محکوم‌خواهد شد.

مدارک لازم جهت طرح شکایت جعل

مدارک شناسایی از قبیل:

شناسنامه و کارت ملی و نیز ارائه سند یا مدرکی و یا نوشته ای که جعل شده است.

مزایای انجام شکایت کیفری جعل توسط وکیل

  • مدت زمان اثبات جرم جعل کمتر میباشد.
  • نیازی به حضور شاکی در دادگاه نخواهد بود.
  • وکیل جعل میتواند به جای موکل تقاضای کارشناسی و خط نگاری کند.
  • وکیل میتواند برای جبران ضرر و زیان موکل و محکومیت شخص جاعل اقدام کند.
  • وکیل میتواند رضایت و یا عدم رضایت شاکی را اعلام نماید و نیازی به حضور شاکی برای اعلام رضایت نخواهد بود. (رضایت شاکی فقط موجب تخفیف در مجازات جاعل میشود و کلا از بین نخواهد رفت.)

چگونگی اثبات جعل امضا توسط فرد

در صورتیکه شکایت کیفری جعل امضا در دادسرا مطرح شده باشد ، چک برای کارشناسی به کارشناسان خط نگاری ارجاع خواهد شد و جعلی بودن آن مشخص خواهد شد.

آیا تشخیص فرد امضا کننده سند جعلی توسط کارشناس امکان پذیر است؟

مشتکی عنه میتواند هر گونه اتهام را انکار کند لذا اثبات ادعا در خصوص جعل با شاکی میباشد و فرد شاکی باید اثبات کند که ایشان جعل امضا کرده اند لذا کارشناس قادر به مشخص کردن جاعل نمیباشد.

دادگاه صالح برای تنظیم شکایت کیفری جعل

محکمه صالح جهت طرح دعوی در خصوص جرم جعل ، دادسرای محلی است که جعل در آن حوزه انجام شده است. در ادامه نوشته مصادیق جعل و مجازات آن یک نمونه شکایت جعل امضاء را ملاحظه می نمایید.

نمونه شکوائیه جعل امضا

بسمه‌تعالی

شاکی/ شاکیه /شکات …فرزند/ فرزندان … به آدرس …

مشتکی‌عنه/ متشاکی/ مشتکی‌عنهم … فرزند/ فرزندان … به آدرس …

موضوع: جعل امضاء

ریاست محترم دادسرای عمومی و انقلاب شهرستان …

با سلام

احتراماً به استحضار عالی می‌رساند؛ اینجانب مالک قانونی ملک مسکونی به نشانی … به شماره ثبتی … می‌باشم. ملک مبحوث عنه از مورخ … تا … به‌موجب اجاره‌نامه شماره … در تصرف مشتکی‌عنه بوده است. بنده بعد از اتمام مدت اجاره در مورخ … برای تعیین تکلیف وضعیت عقد اجاره به نشانی صدر­الذکر مراجعه نمودم که با آقای … مواجه شدم ایشان مدعی شدند که ملک مذکور را طی سند غیررسمی از مشتکی‌عنه به مبلغ … ریال خریداری کرده و بنا است پس از تنظیم سند رسمی مبلغ … ریال دیگر به نامبرده بپردازد.

با مشاهده سند غیررسمی فوق‌الذکر متوجه شدم که مشتکی‌عنه با جعل امضاء اینجانب اقدام به فروش ملک مزبور کرده است؛ فلذا با عنایت به مطالب معنونه و با استناد به مواد ۵۲۳ و ۵۳۶ قانون مجازات اسلامی (تعزیرات و مجازات‌های بازدارنده) تقاضای رسیدگی و تعقیب کیفری نامبرده را از محضر عالی مستدعی می‌باشد.

با تجدید احترام

امضاء شاکی

اخذ آخرین دفاع از متهم

آیین دادرسی کیفری اهتمام ویژه‌ای به رعایت حقوق متهم در مراحل دادرسی دارد و بدین منظور تدابیر ویژه‌ای چون آغاز سریع بازجویی (م. ۱۲۳ قانون آیین دادرسی کیفری)، تفهیم اتهام (م. ۱۲۵)، حق داشتن وکیل ( م. ۱۱۲) اندیشیده است. از جمله این تدابیر لزوم اخذ آخرین دفاع از متهم است.

لزوم اخذ آخرین دفاع از متهم

پس از انجام بازجویی توسط بازپرس ، که گاه ممکن است در چند جلسه صورت گیرد و قبل از صدور قرار نهایی در مورد اتهام ، باید آخرین دفاع متهم اخذ گردد. حق آخرین دفاع بر پایه اصل برائت توجیه می گردد و هدف این است که پس از شنیدن اظهارات شاکی و شاهد توسط مرجع تحقیق و جمع آوری دلایل ، همیشه آخرین کسی که مطلبی را می گوید متهم باشد تا در جهت تثبیت اصل برائت ، هر دفاعی را که به نظرش می رسد ، اظهار دارد.

این است که ماده ۲۶۲ ق.آ.د.ک می گوید: « بازپرس پس از پایان تحقیقات و در صورت وجود دلایل کافی بر وقوع جرم ، به متهم یا وکیل وی اعلام می کند که برای برائت یا کشف حقیقت هر اظهاری دارد به عنوان آخرین دفاع بیان کند.

هرگاه متهم یا وکیل وی در آخرین دفاع ، مطلبی اظهار کند یا مدرکی ابراز نماید که در کشف حقیقت یا برائت موثر باشد ، بازپرس مکلف به رسیدگی است.»

عدم اخذ دفاع در صورت اعتقاد بر برائت

قید « درصورت وجود دلایل کافی بر وقوع جرم » در ماده فوق معنای روشنی دارد ؛ یعنی از آنجا که هدف از اخذ آخرین دفاع متهم ، شنیدن دفاع وی در برابر دلایلی است که برخلاف اصل برائت ، نشان دهنده ارتکاب عمل مجرمانه از جانب اوست ، اگر به تشخیص بازپرس ، دلایل ارائه شده کافی برای نقض اصل برائت و اثبات مجرمیت متهم در دادگاه نبوده و وی بدون استماع آخرین دفاع متهم نیز ، اعتقاد به بی گناهی او داشته باشد اخذ آخرین دفاع که گاه مستلزم ابلاغ احضاریه و صرف وقت طولانی است ، ضرورت ندارد.

بنابراین ، دریافت احضاریه توسط متهم یا وکیل وی جهت آخرین دفاع می تواند قرینه ای بر این باشد که نظر بازپرس بر صدور قرار جلب به دادرسی است و تدارک دفاع مناسب توسط آن دو نقش تعیین کننده ای در تغییر نظر بازپرس و متقاعد ساختن وی به صدور قرار منع تعقیب دارد.

آخرین دفاع توسط متهم حق اوست یا تکلیف؟

در مورد اینکه بیان آخرین دفاع توسط متهم حق اوست یا تکلیف وی ، قبلا اختلاف نظر وجود داشت و این اختلاف موجد آثار حقوقی متفاوتی نیز بود. قانون حاضر به این اختلاف پایان داده و با ماده ۲۶۳ نشان داده است که آخرین دفاع ، حق متهم است ، حقی قابل اسقاط ، و متهم می تواند با وجود دریافت احضاریه برای حضور و ارائه آخرین دفاع ، نزد مرجع قضایی حاضر نگردد.

این ماده مقرر می دارد: «در صورتی که متهم یا وکیل وی برای اخذ آخرین دفاع احضار شود و هیچ یک از آنان بدون اعلام عذر موجه حضور تیابد ، بدون اخذ آخرین دفاع اتخاذ تصمیم می شود.» بنابراین ، با عدم حضور متهم برای ارائه آخرین دفاع ، بازپرس نمی تواند حاضر نمودن او را از کفیل یا وثیقه گذار بخواهد یا دستور جلب وی را بدهد.

اخذ آخرین دفاع از متهم توسط وکیل وی

همانگونه که از دو ماده ۲۶۲ و ۲۶۳ ق.آ.د.ک معلوم شد بازپرس می تواند آخرین دفاع متهم را از وکیل وی اخذ نماید و متهم همانگونه که می تواند اصلا برای ارائه آخرین دفاع حاضر نشود ، می تواند این امر را به عهده وکیل خود بسپارد.

معنای این مطلب این است که اگر بازپرس تحقیقات را کافی دانسته و برای جمع بندی و مهیا شدن برای صدور قرار جلب به دادرسی ، متهم را برای اخذ آخرین دفاع احضار کند ، نمی تواند مقرر نماید که متهم شخصا جهت ارائه آخرین دفاع در شعبه بازپرسی حضور یابد.

جایگاه آخرین دفاع متهم

اخذ آخرین دفاع یک تکلیف قانونی است و صدور قرار مجرمیت بدون اخذ آخرین دفاع وجهه قانونی ندارد. نادیده گرفتن آخرین دفاع از سوی قاضی ، تخلفی انتظامی به شمار می‌رود.

البته توجه به این نکته ضروری است که اخذ آخرین دفاع در صورتی ضرورت پیدا می‌کند که قاضی تحقیق عقیده به مجرمیت متهم داشته باشد و در مقام صدور قرار مجرمیت برآید.

بدین سان در مقام صدور قرار منع تعقیب و یا قرار موقوفی تعقیب اخذ آخرین دفاع لازم نیست. چنانچه به عقیده برخی حقوقدانان دکترین و رویه قضایی پیش از تصویب قانون آیین دادرسی جدید ، بر این موضوع تأکید داشته است ؛ هرچند برخی حقوقدانان ، در این صورت نیز اخذ آخرین دفاع را لازم می‌دانند.

بدیهی است ، اخذ آخرین دفاع قبل از تحقیقات مقدماتی مانند بازجویی از شاکی ، تحقیق از شهود و مطلعین ، اخذ نظر کارشناس ، انجام معاینات و تحقیقات محلی و غیره ؛ با موازین قضائی سازگاری ندارد.

زیرا کلیه دلایل و مدارک باید در موقع اخذ آخرین دفاع به متهم تفهیم گردد. به هر حال اخذ آخرین دفاع زمانی صورت می‌گیرد که به هیچ تحقیق مجددی نیاز نباشد و متعاقب آن قرار نهایی صادر گردد ؛ جز در مواردی که با توجه به آخرین دفاع اقدام به تحقیقات جدید لازم آید.

لزوم آخذ آخرین دفاع در دادگاه

البته بر اساس قانون آئین دادرسی کیفری سابق اخذ آخرین دفاع هم در مرحله تحقیقات مقدماتی و هم در مرحله رسیدگی دادگاه لازم بود. لازم به ذکر است که پس از اصلاحات سال ۱۳۸۱ که بازپرس آخرین دفاع را استماع می‌کند (بند ک ماده ۳ قانون تشکیل دادگاه‌های عمومی و انقلاب)

و با توجه به ماده ۱۶ همان قانون که ترتیب رسیدگی طبق قانون آیین دادرسی کیفری مقرر شده است ، باید گفت: در آئین دادرسی فعلی نیز اخذ آخرین دفاع هم در مرحله تحقیقات در دادسرا و بازپرسی و هم در مرحله دادرسی الزامی است.

نطریه اداره حقوقی در مورد اخرین دفاع

اداره حقوقی قوه قضائیه در پاسخ به این سئوال که آیا اخذ آخرین دفاع قابل تفویض به قضات تحقیق است یا خیر؛ می‌گوید:

« با توجه به صراحت تبصره یک ماده ۱۴ قانون تشکیل دادگاه‌های عمومی و انقلاب که به قضات تحقیق سه امر (اقدامات، تحقیقات و تصمیمات) تفویض می‌شود، بنابراین، تفویض اخذ آخرین دفاع از طرف حاکم دادگاه به قضات تحقیق بلا اشکال خواهد بود.»

برخی حقوقدانان به این نظر اشکال کرده معتقدند: «باید دانست که اخذ آخرین دفاع ، به ویژه در مرحله دادرسی ، نقش بسیار مهم و حساس و سرنوشت سازی دارد. تفویض اختیار اخذ آن ، به غیر قاضی صادر کننده حکم به هر طریقی که صورت گیرد ، با اصول و موازین شناخته شده دادرسی‌های کیفری سازگاری ندارد.

قاضی رسیدگی کننده باید آخرین کلام متهم را شخصا بشنود و آن را ارزیابی کند ؛ نحوه این دفاع ‌، حالات روحی و روانی متهم در لحظات اعلام آخرین دفاع ، می‌تواند تاثیر فراوانی در چگونگی حکم و به ویژه در نوع و میزان مجازات و اقدامات تامینی و تربیتی داشته باشد.

عدم لزوم اخذ آخرین دفاع در غیبت متهم

به موجب ماده ۱۶۱ مکرر قانون آیین دادرسی کیفری سابق ، «در امور جزایی در مواردی که مستنطق به متهم دسترسی ندارد یا به علت شناخته نشدن در محل اقامت احضار و جلبش مقدور نیست ، مستنطق می‌تواند بدون استماع آخرین دفاع ، در صورتی که دلائل کافی باشد ؛ رسیدگی و قرار مقتضی صادر نماید.»

البته عدم دسترسی یا غیبت متهم بسته به نوع جرم تفاوت می‌کند. چرا که به موجب ماده ۱۸۰ آ.د.ک رسیدگی غیابی در حق الناس و حقوق عمومی ممکن است ، اما در حق الله رسیدگی غیابی جایز نبوده و پرونده مفتوح باقی خواهد ماند.

در نهایت باید توجه داشت که اخذ آخرین دفاع دلیل بر مجرمیت متهم نیست. در صورتی که دلایل برای اثبات مجرمیت کافی نباشد و یا این که متهم در آخرین دفاع بیگناهی خود را ثابت نماید ؛ باید قرار منع تعقیب صادر گردد.

عدم حضور متهم در دادسرا

متهمی که توسط مرجع قضایی احضار می شود به دستور ماده ۱۷۸ قانون آیین دادرسی کیفری مکلف به حضور در موعد مقرر می باشد که ضمانت اجرای عدم حضور متهم در دادسرا نزد دادیار یا بازپرس به حکم ماده ۱۷۹ از همان قانون دستور جلب می باشد.

ماده قانونی عدم حضور متهم در دادسرا

ماده ۱۷۸- متهم مکلف است در موعد مقرر حاضر شود و اگر نتواند باید عذر موجه خود را اعلام کند. جهات زیر عذر موجه محسوب می شود:

الف- نرسیدن یا دیر رسیدن احضاریه به گونه‏ ای که مانع از حضور شود.

ب- بیماری متهم و بیماری سخت والدین ، همسر یا اولاد وی که مانع از حضور شود.

پ- همسر یا یکی از اقربا تا درجه سوم از طبقه دوم فوت شود.

ت- ابتلاء به حوادث مهم از قبیل بیماریهای واگیردار و بروز حوادث قهری مانند سیل و زلزله که موجب عدم امکان تردد گردد.

ث- متهم در توقیف یا حبس باشد.

ج – سایر مواردی که عرفاً به تشخیص بازپرس عذرموجه محسوب می شود.

تبصره – در سایر موارد ، متهم می‏ تواند برای یک بار پیش از موعد تعیین شده ، بازپرس را از علت عدم حضور خود مطلع سازد و موافقت وی را اخذ نماید که در این مورد ، بازپرس می تواند در صورت عدم تأخیر در تحقیقات ، تا سه روز مهلت را تمدید کند.

ماده ۱۷۹ نیز چنین بیان می دارد:

متهمی که بدون عذر موجه حضور نیابد یا عذر موجه خود را اعلام نکند ، به دستور بازپرس جلب می شود.

تبصره- در صورتی که احضاریه ، ابلاغ قانونی شده باشد و بازپرس احتمال دهد که متهم از احضاریه مطلع نشده است ، وی را فقط برای یک بار دیگر احضار می نماید.

ماده ۱۸۷ قانون مذکور در خصوص عدم حضور متهم در دادسرا و در راستای حمایت از وی بیان داشته : هرگاه شخصی که دستور احضار یا جلب او داده شده به علت بیماری ، کهولت سن یا معاذیری که بازپرس موجه تشخیص می‌دهد ، نتواند نزد بازپرس حاضر شود ، در صورت اهمیت و فوریت امر کیفری و امکان انجام تحقیقات ، بازپرس نزد او می‌رود و تحقیقات لازم را به‌عمل می‌آورد.

رسیدگی غیابی در صوت عدم حضور متهم

یکی از حقوق مسلم متهم ، حق دفاع وی است که می‌تواند شخصاً در دادسرا و دادگاه حضور یافته و از خود دفاع کند یا همراه وکیل یا وکلای دادگستری (در امور کیفری هر چند وکیل که خود لازم بداند) حضور پیدا کند.

اما چنانچه متهم درصدد برآید که خود را از چنگال عدالت مصون نگاه دارد و با علم بر اینکه خود یا وکیل وی توان دفاع قانونی نخواهند داشت متواری شود ، در این صورت در جهت حفظ و تامین حقوق بزه‌دیده و جامعه ، قانونگذار رسیدگی غیابی را تجویز می‌کند ؛ بدین نحو که متهم از طریق نشر آگهی به مرجع قضایی احضار می‌شود و در صورت عدم حضور و دفاع به صورت غیابی محکومیت می‌یابد.

لیکن حق دفاع وی پس از استحضار از پرونده متشکله و رای صادره برای وی محفوظ است که در این صورت می‌تواند از دادنامه صادره واخواهی کند و از این طریق حق متهم برای دفاع از خود با تجدید جلسه رسیدگی تامین می‌شود.

رسیدگی غیابی در چه اموری جایز است؟

لازم به تاکید است که بنا به نص صریح ماده ۱۸۰ قانون آیین دادرسی کیفری ، در حق الله رسیدگی غیابی جایز نیست لیکن در حقوق الناس که افراد زیان دیده از جرم هستند بنا به تجویز صدور این ماده ، اگر متهم در دسترس نبود و احضار و جلب وی مقدور نباشد ، وقت رسیدگی با ذکر نوع اتهام در یکی از روزنامه‌های کثیر الانتشار یا محلی درج می‌شود و دادگاه به صورت غیابی اقدام به رسیدگی کرده و رای مقتضی صادر می‌کند.

دادسرا و دادگاه می‌تواند تا یافت شدن متهم ، به صدور قرار یا رای اقدام کند و در صورت وجود ادله کافی به مجرمیت و محکومیت متهم غایب رای صادر کنند ولی باید در این موارد دقت لازم به عمل آورند که

اولاً شاکی برای غافلگیرکردن و سلب امکان دفاع از متهم ، با متواری اعلام کردن وی در صدد تحصیل حکم غیابی بر نیامده باشد و ثانیاً نه تنها برای صدور حکم محکومیت و حکم جلب ، حتی برای احضار متهم نیز باید دلایل کافی وجود داشته باشد ؛ چراکه بنا به اصل شرعی برائت مندرج در اصل ۳۷ قانون اساسی و تمامی اسناد بین المللی مرتبط ، اصل بر برائت و بی‌گناهی افراد است مگر اینکه با دلایل کافی خلاف آن ثابت شود.

انواع محکومیت در صورت در دسترس نبودن متهم

در صورتی که حکم  از سوی دادگاه صادر شود و متهم در دسترس نباشد ، چنانچه حکم محکومیت ، جنبه مالی داشته باشد از قبیل رد مال ، مصادره یا جزای نقدی و دسترسی به اموال محکوم علیه وجود داشته باشد ، حکم اجرا می‌شود.

ولی در محکومیت‌های جسمانی از قبیل حبس ، شلاق و … اعمال مجازات منوط به دسترسی به محکوم علیه است که لازم به ذکر است با تجهیز برخی سازمان‌ها و نهادهای دولتی از قبیل بانک‌ها و سازمان ثبت اسناد و املاک کشور و الزام آن‌ها به همکاری با مراجع قضایی برای اجرای احکام صادره ، می‌توان قدم شایسته‌ای برای احقاق حقوق بزه‌دیدگان و اجرای عدالت برداشت.

با این توضیح که در موارد زیادی محکوم علیه اموال غیرمنقول به نام خود یا وجوه نقد نزد بانک‌ها دارد ولی حاضر به اجرای حکم نیست و اجرای احکام دادگستری فقط در صورت معرفی اموال به صورت دقیق (ذکر شماره حساب و بانک مورد نظر یا ذکر پلاک ثبتی مال غیرمنقول متعلق به محکوم علیه) توسط شاکی ، مبادرت به اجرای حکم می‌کنند و لیکن در موارد زیادی با وجود تمکن مالی محکوم علیه حکم بلا اجرا می‌ماند و چنانچه بانک مرکزی تمامی حساب‌ها و موجودی محکوم علیه را در تمامی شعب اعلام کند و سازمان ثبت ، املاک ثبت شده را در اختیار اجرای احکام بگذارد ، این راه پر پیچ و خم قدری هموار می‌شود.

اصل شخصی بودن مسئولیت کیفری

با توجه به اصل اساسی شخصی بودن مسئولیت کیفری و مجازات که فقط خود شخص مسئولیت کیفری برای اعمال مجرمانه ارتکابی خود را دارد و مبنای عقلی و شرعی این قاعده «لا تزر وازره وزر اخری» کسی را نمی‌توان به خاطر ارتکاب عمل مجرمانه توسط دیگری مجازات کرد و عدم حضور متهم در دادسرا هیچ مسئولیتی برای خانواده متهم ایجاد نمی کند.

مگر در موارد خاصی که شخص ، مسئولیت قانونی برای نگه‌داری از دیگری یا مسئولیت اعمال وی را به عهده داشته باشد یا اینکه از صغیر یا مجنونی به عنوان وسیله ارتکاب جرم استفاده کند یا دیگری را اجبار یا اکراه به ارتکاب جرم کند که قانونگذار به این موارد توجه کرده و در قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ این موارد را تصریح کرده است.

رأی غیابی در صورت عدم حضور متهم

در دادرسی‌های کیفری معمولاً با شاکی ، متّهم و کیفرخواست صادرشده از سوی دادسرا و نهایتاً رأی دادگاه مواجه هستیم. البته رسیدگی به برخی جرائم ، نیازی به وجود شاکی و اعلام جرم توسط وی ندارد مانند محاربه.

درباره‌ی رأی غیابی ، در ماده ۴۰۶ ق. آیین دادرسی کیفری چنین آمده است: «در تمام جرائم ، به‌استثنای جرائمی که فقط جنبه‌ی حقّ‌اللهی دارند ، هرگاه متّهم یا وکیل او در هیچ‌یک از جلسات دادگاه حاضر نشود و لایحه‌ی دفاعیّه هم نفرستاده باشد ، دادگاه پس از رسیدگی ، رأی غیابی صادر می‌کند. در این صورت چنانچه رأی دادگاه مبنی بر محکومیّت متّهم باشد ، ظرف بیست روز از تاریخ ابلاغ واقعیِ رأی ، قابل واخواهی در همان دادگاه است … مهلت واخواهی برای اشخاص مقیم خارج از کشور ، دو ماه است.»

هم‌چنین تبصره‌ی ۳ این ماده می‌گوید: «در جرائمی که فقط جنبه‌ی حقّ‌اللهی دارند ، هرگاه محتویات پرونده ، مجرمیّت متّهم را اثبات نکند و تحقیق از متّهم ضروری نباشد ، دادگاه می‌تواند بدون حضور متّهم ، رأی بر برائت او صادر کند.»

نکات مربوط به آرا صادره در صورت عدم حضور متهم

۱. رأی دادگاه نسبت به شاکی همیشه حضوری بوده و به هیچ وجه قابل واخواهی از سوی وی نیست. هم‌چنین در جرائمی که شاکی خصوصی ندارند مانند جرائم علیه امنیت و آسایش عمومی از قبیل محاربه و اختلاس ، رأی صادرشده نسبت به دادستانی که علیه متّهم کیفرخواست صادر کرده نیز همیشه حضوری و غیر قابل واخواهی از سوی مقام مذکور است.

۲. ملاک عدم حضور ممتهم در دادسرا یا وکیل وی و لایحه نفرستادن آن‌ها ، در مرحله‌ی محاکمه و در دادگاه است ؛ بنابراین اگر متّهم یا وکیل در مرحله‌ی تحقیقات مقدّماتی در دادسرا حاضر شوند یا لایحه بفرستند ، ولی در مرحله‌ی رسیدگی و محاکمه در دادگاه حضور نداشته باشند ، رأی دادگاه نسبت به چنین متهمی باز هم غیابی و قابل اعتراض در قالب واخواهی است.

۳. حکم برائت یا محکومیّت متّهم ، هر دو می‌توانند در صورت وجود شرایط ماده ۴۰۶ مذکور ، غیابی باشند. امّا از آن‌جا که عقلاً هیچ نفعی برای متّهم در اعتراض به حکم برائت وی از ارتکاب جرم وجود ندارد ، حتّی اگر وی در هیچ‌یک از جلسات دادگاه حضور نداشته باشد، باز هم حکم برائت صادر شده در مورد وی غیرقابل واخواهی خواهد بود.

در پایان باید یادآوری نمود که احکام غیابی دادگاه‌های حقوقی و کیفری علاوه بر این‌که قابل اعتراض در قالب واخواهی‌اند ، در صورت وجود سایر شرایط ، می‌توانند از طریق تجدیدنظرخواهی یا فرجام‌خواهی هم قابل اعتراض باشند.

مجازات کودکان زیر ۱۸ سال

در تعیین انواع مختلف مجازات کودکان زیر ۱۸ سال توسط قانونگذار نکات و موضوعات متعددی در نظر گرفته می شود؛ به دلیل آنکه لازم است با اعمال مجازات، ضرر و زیان قربانی جبران گشته و علاوه بر آن مجرم نیز اصلاح شده و خاطر جامعه آسوده شود. با در نظر گرفتن همه این تدابیر باز هم گاهی تعیین مجازات دارای دشواری هایی است. برای مثال زمانی که یک کودک و یا یک نوجوان اقدام به انجام یک عمل غیرقانونی و مجرمانه می نماید.

مجازات کودکان زیر ۱۸ سال

قانون گذار برای جرائمی که توسط اطفال و نوجوانان صورت می گیرد مجازات و اقدامات تأمینی و تربیتی به خصوصی در نظر گرفته است. این اقدامات تأمینی و تربیتی برای دو رده سنی پیش بینی شده است: نخست برای کودکان زیر ۱۵ سال و دوم کودکان بین ۱۵ سال تا ۱۸ سال.

اقدامات تأمینی و تربیتی چیست؟

برای درک بهتر لازم است در ابتدا به تعریف این مهم بپردازیم. باید گفت اقدام تأمینی یک رشته وسایل دفاع اجتماعی و واکنش حمایتی پیشگیرانه است که به حکم قانون و توسط قاضی بر اثر وقوع جرم متناسب با وضع مزاجی و استعداد و منش و سوابق فرد خاطی و خطرناک بکار برده می‌شود تا او بهبود یابد، با اجتماع سازگار شود و دست به تکرار جرم نزند.

تفاوت عمده اقدامات تأمینی با مفهوم مجازات

همانطور که اشاره کردیم، اقدامات تأمینی نوعی واکنش حمایتی و پیشگیری محسوب می گردد. این در حالی است که مجازات، تنبیه و عذابی است که، بر مجرم تحمیل می‌شود. رنج و سختی جزء جدا نشدنی کیفر محسوب شده و ویژگی بارز آن فرض می‌شود. در واقع خصوصیاتی چون، رنج‌آور بودن، ارعاب‌انگیز بودن، رسواکننده بودن و قاطع بودن را در بر دارد.

توسل به اقدامات تأمینی ناشی از ضرورت حمایت جامعه از افرادی است که مجازات سنتی در مورد آن ها، فرآیند اصلاح و بازسازی را تأمین و برآورده نمی‌کند. بر این اساس و تفاوتی که بین این دو واکنش وجود دارد و نتایج و آثار عینی و عملی نیز قابل تسری بوده و برخی از نهادهای حقوق کیفری که در مورد مجازات‌های قابل اجرا می‌باشد در خصوص اقدامات تأمینی با توجه به ماهیت اصلاحی و درمانی آن قابل اعمال نیست.

از جمله مواردی که در مورد اقدامات تأمینی با توجه به ماهیت اصلاحی درمانی آن قابل اعمال نیست، عبارتند از: تعلیق، تعدد، عفو، رضایت شاکی، تکرار و تخفیف و… چرا که، ما از اجرای اقدامات تأمینی تماما به فکر آینده و درمان و اصلاح مجرمان می‌باشیم؛ بنابراین از پیش نمی‌توانیم اقدامات و تأسیس‌های فوق را برای محکوم به اقدامات تأمینی بکار گیریم. بلکه با اجرای این اقدامات و روند اصلاح‌پذیری مددجو در طول اجرای اقدامات تأمینی باید تصمیمات متناسب با بهبود بیماری اجتماعی وی اتخاذ و اجرا شود.

اقدامات تأمینی و تربیتی اطفال و نوجوانان زیر ۱۵ سال

در ماده ۸۸ قانون مجازات اسلامی سال ۹۲ درباره مجازات اطفال و نوجوانان زیر ۱۵ سال آمده است که: «درباره اطفال و نوجوانانی که مرتکب جرائم تعزیری می شوند و سن آنها در زمان ارتکاب جرم، نه تا پانزده سال تمام شمسی است با توجه به هر مورد، دادگاه یکی از تصمیمات زیر را اتخاد می کند:

الف) تحویل دادن کودک به والدین یا اولیا یا سرپرست قانونی با اخذ تعهد به تأدیب و تربیت و مواظبت در حسن اخلاق طفل یا نوجوان. البته دادگاه در صورتی که مصلحت بداند می تواند از افرادی که گفته شد در خواست یکی از امور زیر را بنماید و بخواهد که نتیجه آن را در مهلت مشخصی به قاضی ارائه کنند:

  1. معرفی طفل یا نوجوان به مددکار اجتماعی یا روانشناس و دیگر متخصصان و همکاری با آنان
  2. فرستادن طفل یا نوجوان به یک موسسه آموزشی و فرهنگی به منظور تحصیل یا حرفه آموزی
  3. اقدام لازم جهت درمان یا ترک اعتیاد طفل یا نوجوان تحت نظر پزشک
  4. جلوگیری از معاشرت و ارتباط مضر طفل یا نوجوان با اشخاص به تشخیص دادگاه
  5. جلوگیری از رفت و آمد طفل یا نوجوان به محل های معین

ب) در صورتی که والدین، اولیا یا سرپرست قانونی طفل یا نوجوان صلاحیت نداشته باشند یا به آنها دسترسی نباشد، تحویل دادن طفل به اشخاص حقیقی یا حقوقی دیگری که دادگاه به مصلحت طفل یا نوجوان بداند. البته این کار می تواند با الزام این اشخاص به انجام یکی از دستورات فوق باشد.

پ) نصحیت به وسیله قاضی دادگاه

ت) اخطار و تذکر و یا اخذ تعهد کتبی به عدم تکرار جرم برای کودکان دوازده تا پانزده سال

ث) نگهداری در کانون اصلاح و تربیت از سه ماه تا یک سال در مورد جرائم تعزیری درجه یک تا پنج برای کودکان دوازده تا پانزده سال. این تصمیم برای اطفال و نوجوانانی که مرتکب جرائم تعزیری درجه یک تا پنج شده اند، الزامی است .

اقدامات تأمینی نوجوانان بین ۱۵ تا ۱۸ سال

درباره نوجوانانی که مرتکب جرم تعزیری می شوند و سن آنها در زمان ارتکاب، بین پانزده تا هجده سال تمام شمسی است؛ مجازات های زیر اجرا می شود:

الف) نگهداری در کانون اصلاح و تربیت از دو تا پنج سال در مورد جرائمی که مجازات قانونی آنها تعزیر درجه یک تا سه است.

ب) نگهداری در کانون اصلاح و تربیت از یک تا سه سال در مورد جرائمی که مجازات قانونی آنها تعزیر درجه چهار است.

پ) نگهداری در کانون اصلاح و تربیت از سه ماه تا یک سال یا پرداخت جزای نقدی از ده میلیون ریال تا چهل میلیون ریال یا انجام صد و هشتاد تا هفتصد و بیست ساعت خدمات عمومی رایگان در مورد جرائمی که مجازات قانونی آنها تعزیر درجه پنج است.

ت) پرداخت جزای نقدی از یک میلیون ریال تا ده میلیون ریال یا انجام شصت تا صد و هشتاد ساعت خدمات عمومی رایگان در مورد جرائمی که مجازات قانونی آنها تعزیر درجه شش است.

ث) پرداخت جزای نقدی تا یک میلیون ریال در مورد جرائمی که مجازات قانونی آنها تعزیر درجه هفت و هشت است.

در مورد مجازات هایی که درباره خدمات عمومی هستند، ارائه خدمات نباید بیش از چهار ساعت در روز باشد.

دادگاه می تواند با توجه به اوضاع متهم و جرم ارتکابی، به جای صدور حکم به مجازات نگهداری یا جزای نقدی که در موارد (الف) و (ث) این ماده آمده است، حکم به اقامت در منزل در ساعاتی که دادگاه معین می کند یا به نگهداری در کانون اصلاح و تربیت در دو روز آخر هفته برای مدت سه ماه تا پنج سال، بدهد.

تکلیف پرداخت دیه در جرائم مستوجب پرداخت دیه

بنابر مقررات عمومی و مطابق ماده ۹۲  قانون مجازات اسلامی ، در صورتی که طفل مرتکب جرمی گردد که مستوجب پرداخت دیه باشد ، عاقله ایشان یعنی بستگان مذکر نسبی پدری و مادری مسئول پرداخت دیه می باشند و در خصوص نوجوان ، ایشان خود عهده دار این امر است.

طفل کیست؟

مطابق ماده ۱۴۶ قانون مجازات اسلامی افراد نابالغ مسئولیت کیفری ندارند و سن بلوغ در دختران و پسران به ترتیب نه سال تمام قمری (یعنی ۸ سال و نه ماه شمسی) و ۱۵ سال تمام قمری (یعنی ۱۴ سال و ۷ ماه تمام شمسی) می باشد. دختران تا سن هشت سالگی و پسران تا ۱۵ سالگی مبرا از مسئولیت هستند و متحمل هیچ مجازاتی نخواهند شد.

جرایم مستوجب حد یا قصاص کودکان و نوجوانان

قانونگذار در جرائم مستوجب حد یا قصاص بر اساس سن مجازات هایی برای کودکان و نوجوانان در نظر گرفته است.

نابالغ کمتر از ۱۲ سال : طبق تبصره ۲ ماده ۸۸ قانون مجازات اسلامی سه تصمیم زیر برای ایشان گرفته خواهد شد:
سپردن به ولی یا سرپرست
سپردن به اشخاص حقیقی یا حقوقی دیگر به تشخیص دادگاه
نصیحت به وسیله قاضی دادگاه

نابالغ بین ۱۲ تا ۱۵ سال : طبق همان تبصره این تصمیمات از اخطار یا اخذ تعهد کتبی به عدم تکرار جرم تا نگه داری در کانون اصلاح و تربیت متغیر است

بالغ کمتر از ۱۸ سال تمام شمسی : به دلیل بلوغ چنین بزهکارانی مجازات کودکان زیر ۱۸ سال حد(شلاق) یا قصاص برای ایشان در نظر گرفته خواهد شد که تا زمان رسیدن به سن ۱۸ سال در کانون اصلاح و تربیت نگه داری می گردند. اما طبق ماده ۹۱ در صورتی که مرتکب ماهیت جرم ارتکابی یا حرمت شرعی رفتار ارتکابی را درک نکرده باشد، حسب مورد به تحمل یکی از مجازات های پیش بینی شده در بالا محکوم خواهد شد.

نوع و مرجع رسیدگی به دعوی کودکان و نوجوانان

با توجه به اینکه کودک یا نوجوان موضوع بحث ما مرتکب جرم شده است می بایست علیه ایشان دعوای کیفری مطرح نمود.  البته با توجه به ویژگی خاص مرتکب و کم سن و سال بودن ایشان لازم است که از آغاز تا پایان فرایند دادرسی ، به شکل ویژه و تخصصی تری این مهم مورد رسیدگی قرار گیرد. لذا قانونگذار برای کشف چنین جرایمی از ضابطان مخصوصی بهره می گیرد که پلیس ویژه اطفال و نوجوانان نامیده می شوند. البته این مورد در ماده ۳۱  قانون آین دادرسی کیفری مطرح شده و هنوز در حد یک لایحه باقی مانده و صورت اجرایی به خود نگرفته است و ملاحظات بیشتری را می طلبد.

در خصوص رسیدگی نیز طبق ماده ۳۰۴ از همین قانون به کلیه جرام اطفال و اشخاص کم تر از ۱۸ سال در دادگاه اطفال و نوجوانان رسیدگی خواهد شد.

 

وکیل مشهد ، وکالت و مشاوره تخصصی

دستور قاضی برای پرینت رابطه نامشروع

امکان احراز رابطه ی نامشروع از طریق پیامک و یا تلفن و یا نامه نگاری وجود دارد. روابط نامشروع در فصل ۱۸ قانون مجازات اسلامی‌ با عنوان جرایم ضد اخلاق عمومی معرفی شده است و ماده ی ۶۳۷ این قانون به تشریح آن پرداخته است. پرسشی که مطرح است و ذهن بسیاری را به خود مشغول نموده  این است که آیا قاضی می‌تواند اجازه  شنود مکالمات و دریافت پرینت پیامک ها را در این پرونده‌ها بدهد یا خیر؟ در این نوشته ابتدا جرم رابطه نامشروع را بررسی نموده و سپس دستور قاضی یا دادگاه برای پرینت پیامک ها را بررسی می نماییم.

جرم رابطه نامشروع

از آنجایی که جرم ارتباط نامشروع از حساسیت بالایی در محاکم قضایی کشور برخوردار است و از آن دسته جرایمی است که جهت بررسی و اعمال قانونی نیاز به شاکی خصوصی ندارد، حسب مورد مدعی‌العموم می‌تواند شخصا و بدون ورود شاکی خصوصی، شکایت نموده و وارد رسیدگی به جرم براساس ماده ۶۳۷ قانون مجازات اسلامی شود.

اما مورد دیگر و موضوع بحث برانگیز در مادهِ ۶۳۷ قانون مجازات اسلامی، بحث عنصر مادی جرم یعنی رابطه نامشروع یا عمل منافی عفت غیر از زنا است. بنابراین باید به تحلیل این موضوع پرداخت که اساساً چه نوع روابطی بین زن و مرد فاقد رابطه ی مشروع زوجیّت، ارتباط نامشروع یا عمل منافی عفت غیر از زنا تلقی می‌شوند و آیا میتوان برای این نوع ارتباط و جرم مصادیقی خاص را درنظر گرفت؟

تعریف ارتباط نامشروع و بیان مصادیق آن

در حقیقت و با توجه به سابقه و صبغه شرعی داشتن جرم مذکور، برای فهم مصادیق و موارد آن نیاز است که به منابع اسلامی رجوع کنیم، به دلیل اینکه با بررسی مقررات قانونی ملاحظه می‌شود که تعریفی تحت عنوان رابطهِ ی نامشروع به عنوان یک جرم معیّن و همچنین مستقل که باید در مرحلهِ تفهیم اتهام به اطلاع متهم برسد، در قوانین جزایی وجود ندارد. به راستی رابطه نامشروع و مصادیق آن چیست و ملاک و ضابطه در تعیین این نوع از ارتباط چگونه است؟

در واقع چنانچه روابطی بین مذکر و مونثی که به سن بلوغ رسیده‌اند از طریق شرعی آن یعنی جاری شدن صیغه نباشد،این نوع ارتباط، رابطه ی نامشروع تلقی میشود. این رابطه اعم از این هم می‌شود که در کافی شاپ، چای خوردن و قدم زدن در پارک باشد که البته عموما جوان‌ها از آنان بی اطلاع هستند.

با بررسی قانون مجازات اسلامی، جرایم ضد عفت و اخلاق عمومی معرفی شده و در ماده ۶۳۷ این قانون تشریح شده است. در واقع این قبیل جرائم در قانون این‌گونه تعریف شده است که «هرگاه زن و مردی که بین آن‌ها علقه زوجیت نباشد مرتکب روابط نامشروع یا عمل منافی عفت غیر از زنا از قبیل تقبیل یا مضاجعه شوند، به شلاق تا ۹۹ ضربه محکوم خواهند شد.

نظریات مشورتی در خصوص تعریف روابط نامشروع غیر از زنا

نظریه ی ۷/۱۳۷۴ بیان میدارد: با وقوع عقد ازدواج به نحو صحیح ولو به طور غیررسمی زن و مرد به زوجیت یکدیگر در می آیند و از کلیه حقوق و وظایف زوجیت استفاده می کنند و از این جهت نمی توان هیچ کدام راتعقیب جزایی نمود.

همچنین نظریه ۷/۹۷۹ معتقد است که صرف مکاتبه مبنی بر ابراز تمایل و علاقه به ازدواج بین مرد و زنی که فاقد موانع نکاح می باشند جرم تلقی نمی شود و با جرم نبودن عمل اولیاء آنان هم وصف شاکی خصوصی را نخواهند داشت.

همچنین طبق نظریه ی۷/۳۸۸۰، رابطه نامشروع، موضوع ماده ۶۳۷ ق.م.ا. در قانون تعریف نشده مع هذا، همانطور که از عنوان آن بر می آید عملی دو جانبه یعنی توافق دو نفر (زن و مرد) اجنبی بر نوعی از روابط جنسی ناقص غیر از زنا و امثال آن است.

بنابر این صرف مکالمه تلفنی، قدم زدن در پارک یا خیابان، مکاتبه و . . . رابطه نامشروع به معنی یادشده به شمار نمی آید. در پایان نظریه ی شماره ی ۷/۵۸۸۱ ب بیان مصادیق نپرداخته و بیان میکند که بیان تقبیل و مضاجعه در ماده ۶۳۷ ق.م.ا. تمثیلی است و حصری نیست و شامل موارد مشابه که عمل منافی عفت به آن صدق نماید نیز می گردد.

دستور قاضی جهت پرینت پیامک

طبق قانون جرایم رایانه ای اپراتورهای تلفن همراه مکلفند که اطلاعات تماس و پیام را تا شش ماه ذخیره و نگهداری کنند. بنابراین فقط پرینت مکالمات شش ماه آخر آن هم با طرح شکایت مثل رابطه نامشروع با دستور مقام قضایی برای مرجع رسیدگی کننده ارسال می شود .

باید گفت صرف اتهام (شک) به همسر یا فرد دیگری دلیلی برای دادگاه نمی شود که پرینت تلفن همراه کسی را بگیرد چنانچه بازپرس یا دایار تشخیص بدهد که متن پیام ها را از مخابرات بگیرد باید درخواست خود را طبق رویه موجود به هیئتی از سه نفر از قضات که در مراکز دادگستری استان ها مستقر هستند بفرستد بعد از تایید آن هیئت ، مخابرات اقدام لازم را انجام می دهد .

مصلحت بازپرس یا دادیار وقتی بوجود می آید که اولا از روش های دیگر حقوقی امکان کشف جرم وجود نداشته باشد و ثانیا تاثیر مستقیم گرفتن متن پیام ها در کشف جرم مشخص و روشن باشد. البته باید گفت در مورد اپلیکیشن های مختلف مانند تلگرام یا واتساپ محدودیت هایی نیز وجود دارد چرا که سرور این شبکه های اجتماعی خارج از ایران است.

امکان کنترل پیامک ها و تماس ها توسط مراجع قضایی

با توجه به موضوع پرونده و در مواردی خاص، محاکم درخصوص کنترل پیامک ها و تلفن‌های فیمابین همراه با کسب مجوز قانونی مجوز پرینت مکالمات و پیامک ها را صادر مینمایند. این رویه منافاتی با منع تفتیش عقاید نداشته و صرفا در جهت کشف جرم بعد از وقوع جرم است.

البته اگرچه استماع تلفنی و یا پیامک به عنوان تنها یک سند در پرونده مورد استناد قرار نخواهد گرفت  و دستور قاضی برای پرینت رابطه نامشروع وجود دارد و دیوان عالی کشور در صورت بروز این موضوع، آنرا رد خواهد کرد، وکیل جزایی اما مکالمات قرینه ای بسیار قوی به حساب می آیند.

به طور کلی، پیامک ها در این پرونده ها، کارسازتر از تلفن هستند زیرا قابلیت تحلیل و بررسی در آنها وجود دارد. بررسی شرایط و بستر های تاثیر گذار در این امر با انجام کارهای علمی و تحقیقی لازم با هدف آگاه سازی عمومی و ارایه راهکارهای قانونی و اخلاقی برای برقراری ارتباط سالم میان افراد به خصوص جوانان مهم‌ترین عامل برای پیشگیری از وقوع این قبیل جرائم است.

نظر اداره حقوقی در خصوص نحوه پرینت پیامک

با توجه به صراحت تبصره ماده ۱۰۴ ق.آ.د.ک. ۱۳۷۸مجوز کنترل تلفن افراد منحصرا به دستور قاضی رسیدگی کننده است و تشخیص اینکه موضوع از موارد مربوط به امنیت کشور است یا خیر نیز توسط همین مرجع صورت میگیرد.

در خصوص پرونده کیفری نیز، قاضی پرونده خود راسا حق استعلام و اخد پرینت مکالمات و پیامک ها را نداشته و در واقع باید با مکاتبه با ریاست مرکز حفاظت و اطلاعات کل قوه قضاییه و ذکر جزئیاتی مانند مشخصات پرونده، علت اخذ و محتوی مورد بررسی، اطلاعات شماره مبداء و مقصد، مقطع زمانی مورد نظر و …، از این مرجع درخواست نماید تا از اداره مخابرات پرینت ورودی و خروجی تلفن همراه شماره مورد نظر را استعلام و نتیجه را به شعبه ی مربوطه ارسال نماید.

گشودن، توقیف نمودن، از بین بردن،بازرسی کردن، ضبط یا استراق سمع و  فاش کردن مراسلات یا مخابرات یا مکالمات تلفنی اشخاص بدون وجود شرایط فوق، جرم محسوب خواهد شد و عامل این افعال مجرم است.

بر همین اساس، طبق نظریه ی ۷/۳۴۷۲، ضبط کردن یا استراق سمع مذاکرات تلفنی توسط مستخدمین و مامورین دولتی جرم و مشمول ماده ۵۸۲ ق.م.ا. است، اما اگر شخص ثالثی که مرتکب اعمال مذکور شده از مامورین یا مستخدمین دولتی نباشد،

قابل تعقیب کیفری نیست مگر اینکه ارتکاب اعمال مذکور، مستلزم مزاحمت تلفنی (مشمول ماده ۶۴۱) یا استفاده غیر مجاز از تلفن (مشمول ماده ۶۶۰ قانون مزبور) باشد که در این صورت به جهات اخیرالذکر قابل تعقیب کیفری خواهدبود. همچنین بر اساس نظریه ی مشورتی ۷/۱۴۶۵، شنود مکالمات تلفنی بدون دستور مقام صلاحیتدار قضایی ممنوع است. بدیهی است همسر شما و یا دوستان وی چنین حق عملی که بیان داشتید را ندارند.

همچنین به نظر نمی رسید شما هم حق حذف آن ها را داشته باشید. همسر شما می تواند به عنوان «روابط نامشروع یا عمل منافی عفت غیر از زنا» علیه شما و آن طرفی که شما با او  ارتباط داشتید، اعلام جرم نموده و از  قاضی تحقیق (اعم از دادیار یا بازپرس) پرونده بخواهد که چون دلایل جرم متن پیامک هاست، به شرح گفته شده استعلام و اخذ نماید.

مجازات قانونی ارتباط نامشروع از طریق پیامک

در ماده ۶۳۷ قانون مجازات اسلامی، رکن قانونی جرم رابطه نامشروع  تعریف شده و مصادیقی برای آن شمرده شده است و مقدار مجازات آن را به طور مشخص معین شده است.

اما آیا باید میان رابطه نامشروع و اعمال منافی عفت عمومی در قانون مجازات اسلامی تفکیک قائل شد یا این دو عبارت مترادف یکدیگر هستند؟ هر چند که رابطه نامشروع و مصادیق بیان شده برای آن در قانون، جزئی از اعمال منافی عفت عمومی محسوب می‌شوند.

و در واقع هم ردیف یکدیگر به حساب می آیند، اما قانونگذار در قانون مجازات اسلامی بین این دو نوع عمل، تفکیک قائل شده است و با گذاشتن کلمه “یا” بین دو کلمه، رابطه نامشروع و منافی عفت عمومی، تفکیک قائل شده و در واقع اعمال منافی عفت عمومی را در زمانی که در انظار و اماکن عمومی و معابر رخ دهد علاوه بر کیفر عمل صورت گرفته بر اساس  ماده ی ۶۳۸ قانون مجازات اسلامی به مجازاتی سنگین‌تر از جمله حبس از ده روز تا دو ماه یا تا ۷۴ ضربه شلاق محکوم می‌کند.

اما باید توجه داشت که موارد مطرح شده در این ماده تمثیلی و مصداقی هستند و قضات در موارد مشابه می‌توانند شخصا ورود کرده و اظهار نظر نمایند. از جهت دیگر، رویه قضایی این موضوع را اثبات می‌کند و موارد زیادی از جمله رابطه نامشروع از طریق پیامک و یا تلفن و یا نامه نگاری در حال حاضر موجود هستند.

وکیل مشهد، وکالت و مشاوره تخصصی